شعارمان در ظاهر و باطن یکی است
يکشنبه, ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۵
شهيد "رمضانعلى مباركى" در قسمتى از وصيت نامه خود خطاب به منافقين مى گويد: «شعارمان در ظاهر و در باطن یکی است و منافقین باید بدانند که با شعار الله اکبر و خمینی رهبر صبح بیرون می روم و غروب با همین شعار نه بیشتر و نه کمتر برمی گردم.» متن کامل وصيت نامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد رمضانعلى مباركى دهم بهمن 1347، در شهرستان بهشهر به دنيا آمد. پدرش محمود و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره ابتدايى درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پنجم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر او مدتى در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص، در گلزار شهداى زادگاهش به خاك سپرده شد.
متن وصیت نامه شهید
بسم رب الشهداء
ان الذین امنوا والذین هاجروا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله والله غفور رحیم.
آنان که در راه خدا ایمان آوردن و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا آنان امید دارند به رحمت خدا و خدا آمرزنده مهربان است.
با سلام و درود بی کران به سالار شهیدان آقا امام حسین (ع) وبا درود فراوان به آقا امام زمان (عج) ونائب بر حقش امام امت این پیر ملکوتی جماران امید مستضعفان رهبر شیعیان جهان، بت شکن قرن بر هم زننده کفر و شرک و یاری دهنده مظلومان و محرومان جهان که ما را از شرک و طاغوتیان نجات داده و بزرگ پرچم دار اسلام می باشند.
سعادت حضور در جبهه
خدایا، بارالها، پروردگارا، معبودا، معشوقا، مولایم من ضعیف و ناتوان که تحمل درد از دست دادن پاهایم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را می توانم بکنم.
خدایا مرا ببخش از گناهانم در گذر، تو کریم و رحیم هستی. خدایا من با تو پیمان بسته بودم تا پایان راه بروم و بر پیمان خویش همچنان استوار ماندم.
خدایا فقط از تو این را می خواهم که امام عزیز ما تا ظهور حضرت مهدی (عج) سلامت ومحفوظ بدار.
خدایا از تو شکر گزارم که این سعادت را به بنده عطاء فرمودید تا به جبهه اعزام شوم و عاشقانه به زیارت تو و امام حسین(ع) بیایم. البته نمی خواهم مرا شهید بخوانند فقط هدفم آن است که تو را زیارت کنم و اسلام و دین خود را حمایت و نگهبان باشم. این حقیر یکی از بنده های کوچک تو در داخل سنگرهای خادم سربازان امام زمان (عج) بودم و از معنویات این عزیزان پر فیض شدم.
شعار الله اكبر در خط امام
و یک جمله دارم به آمریکا و خود فروختگان داخلی، منافقین باید بدانند با که با شعار الله اکبر و خمینی رهبر صبح بیرون می روم و غروب با همین شعار نه یکم بیشتر و نه کمتر برمی گردم و شعارمان در ظاهر و در باطن یکی است، نه مثل شما منافقان که موقع کار، دم از خلق می زنید ولی موقع مزد هم آنها را به رگبار گلوله های آمریکايی می بندید. و باز از برادران حزب الله و کلاً از همسالان خود در شهر می خواهم که همیشه و در همه حال در خط خدا و امام عزیز باشند و هیچ گاه دست از او برندارید که او نائب امام زمان می باشد و از او جدا شدن مثل این است که از آقا امام زمان جدا شدید که دیگر خدا شما را نمی بخشد.
برادران، اختلافات جزئی که سلیقه ای هم می باشد و ریشه ای نیست دست بردارید و نسبت به همدیگر مهربان باشید وهیچ گاه در این زمان دو مسلمان نباید با هم اختلاف داشته باشند، چون ما فعلاً در زمان ظهور آقا امام زمان (عج) می باشیم و باید طوری زمینه را آماده کنیم تا رهبر اصلی از ما راضی باشد و باید جواب گو باشیم و خلاصه برادران عزیز قوانین شرعی را کاملاً رعایت کنید و دستورات الهی و فرمایشات امام بزرگوار را عمل نمايید.
حفظ حجاب
و از شما خواهران محترمه شهر خودم تقاضا مندم که کاملاً قوانین الهی و حجاب را رعایت کنید و در خط زینب علیه السلام باشید و اگر غفلت کنید در روز قیامت باید جوابگو باشید و خواهشمندم گوش به فرمان امام عزیز باشید که اطاعت از او اطاعت از پیامبران است. انشاالله
جبهه محل امتحان است
و سلام بر تو ای پدر مهربان، درود خداوند بر تو باد که چنین فرزندی بزرگ کردید و تقدیم اسلام نمودید. پدر جان اگر بارها و سالها برایمان می گفتند ومی شنیدیم که حسین(ع) مظلوم بوده و کسی نبود به او لبیک بگوید. اما امروز جوانان ایران این مطلب را فهمیدند و به ندای حسین(ع) لبیک گفتند، و به سوی جبهه ها عزیمت کردند و باید امتحان خود را پس بدهند. پدر جان می بخشید که بنده از شما خداحافظی نکردم چون اسلام بالاتر از این مسائل است. پدر جان می دانم شما با کمترین امکانات بنده را بزرگ کردی و برایم زحمت کشیدی که اجرتان با سیدالشهداء باشد. خداوند یارویاور تو باشد و در دنیا سر بلند خواهید بود.
اما پدر جان و برادران مسلمان و خواهران مسلمان هیچ می دانید که بنده مادرم ندارم تا برایم اشک بریزد خدا رحمت کند مادرم را، خیلی زحمت کشید تا بنده را بزرگ کرد، مادرجان رحمت خدا بر تو باد، درود خداوند و پیامبران و فاطمه (س) بر تو باد که چنین فرزندی را تقدیم اسلام کردی مادر جان چه خوب بود در این زمان بودی و از کربلای ایران می گریستی و ناله می کردی و این فرزند حقیر تو این سعادت را پیدا کرد تا به سوی خدا عزیمت کند.
و سلام و درود بر شما برادران و خواهرانم، برایم گریه نکنید که بنده را ناراحت می کند، البته خواهرجان حتماً ناراحتی که چرا مادرمان نبود بر شهادت فرزند خود افتخار کند و ببالد. اما خواهران و برادران، شما به جای مادرم بر شهادت من افتخار کنید و شاد باشید که با شادی خود چشم منافقین و دشمنان اسلام را کور خواهید کرد.
روبوسى قبل از خاكسپارى
اما پدر جان جنازه ام را در قبرستان بهشهر به خاک بسپارید البته ناگفته نماند: تا تمام مردم خدای ناخواسته با هم ناراحت هستند آشتی و روبوسی نکردند بنده را لای قبر نگذارند چون راضی نیستم، تا برادران با همدیگر ناراحت باشند و نمازم را امام جمعه محترم شهر بخواند و سخنرانی مراسم را حجت السلام و المسلمین رحمانی نماید. پدرجان اگر این کار را نکردید بنده راضی نیستم و بدانی که روحم ناراحت است.
برای سلامتی امام عزیز صلوات.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر اسرائیل.
والسلام.
منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران بهشهر/
انتهاى پيام/
نظر شما