نوجوانى كه خود را سرباز اسلام و فرزند امام مى دانست

به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد حسن سليمانى يكم خرداد 1348 در شهر سرخرود از توابع شهرستان محمودآباد به دنيا آمد. پدرش سلمان، كشاورزى مى كرد و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسيجى در جبهه حضور يافت. نوزدهم بهمن 1365 در شلمچه به شهادت رسيد. اثرى از پيكرش به دست نيامد.

بسم الله الرحمن الرحیم 

(ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیا عند ربهم یرزقون)

هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا شهید می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان متنعم زندگی مینمایند.«قرآن مجید»

اسلحه های سرد و گرم خود را از نشانه گیری به روی یکدیگر منحرف و به سوی دشمنان اسلام و انسانیت که  در راس آنها امریکاست نشانه روید.«امام خمینی»

با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران این اسوه خود سازی عصر و نمونه مقاومت و یگانه یاور مسلمین در زمان حال و یگانه مردی که تا حال در برابر ظالمین جهان مانند دژ محکمی ایستاده است و با سلام به ارواح پاک و مقدس شهدا از صدر اسلام تا جنگ تحمیلی و با درود به امت حزب الله که همیشه پشت هر سنگری اعم از سنگر سیاسی، فرهنگی و بخصوص سنگر مسجد علیه دشمنان اسلام و امام امت مبارزه می کنند.

سخنان خود را آغاز می کنم، باشد که با شهادتم یکی دیگر به شهدای جنگ تحمیلی افزوده گردد. تا دشمنان اسلام و منافقین داخلی بدانند که شهادت دارد اسارت ندارد.

من یک سرباز اسلام و فرزند امام امت هستم. تصمیم گرفته ام که به سهم خود حرکت کنم و برای آزادی هم کیشانم بکوشم و آنان را از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آن نجات دهم.

بلی، ابر قدرتهای جهانی می دانند که اگر اسلام پا بگیرد دیگر جایی برای آنان نیست و حکومتهای آنان که به گفته امام مانند طبل های تو خالی هستند مانند حکومت های فرعون و شداد و نمرود، بزودی واژگون خواهند شد و اینجاست که می کوشند اسلام را نابود کنند و یا اینکه چهره واقعی اسلام را نگذارند ملت ها بشناسند و وقتی می بینند که تمام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توطئه های آنان نقش بر آب می شود میکوشند که با اسلام به جنگ بروند، و این درد است برای مسلمانان جهان که نشسته اند و امریکا از یک طرف کمر به قلع و قمع کردن اسلام  بسته و شوروی از طرف دیگر و دولت های مرتجع منطقه با بر سر نیزه کردن قرآن ها از یک طرف دیگر اینجاست، بله اینان می خواهند اسلام را نابود سازند و به سلطه گری خود ادامه دهند و اینجاست که ناگهان ناراحت میشوم و بخود می آیم، چه کنم؟ مسئولیت خیلی سنگین است. پاسدارم باید خط سرخ امام امت را پاسداری کنم و غربیها و شرقیها را غربال کرد، بدور ریخته، امتی خالص معتقد به مکتب اسلام بوجود آورم.

بنابراین تصمیم گرفتم  برای رفتن سوی خدا و تکامل و رشد و انسانیت هجرت نمایم و سرزمین اسلامی ام را از اشغال بی دینان و فتنه جویان وابسته به امپریالیسم شرق و غرب در بیاورم.

پدر عزیز و مادر گرامیم می دانم که چه آرزوهایی برایم داشتید که مرا در حجله دامادی ببینید اما من ترجیح دادم که همسرم تفنگم باشد و لباس دامادی ام لباس بسیجی ام باشد و حجله دامادی ام سنگرم باشد و از شما می خواهم که مرا عفو نموده و از اینکه فرزند خوبی برایتان نبوده ام ببخشید و هم چنین از پدر و مادری تشکر میکنم که پای من زحمت کشیدند و مرا اینگونه تربیت کرده اند که بتنوانم حسین وار حرکت کنم و حسین وار شهید شوم.

از برادران و دوستانم می خواهم که برای شادی روح من و همرزمانم سنگرها را پر کنند که خالی گذاشتن این سنگرها خیانت به اسلام و خون شهدا میباشد.

و از خواهرانم میخواهم که هر وقت می خواهند در سوگ من گریه و زاری نمایند برای مظلومیت حضرت فاطمه زهرا گریه کنند و برای مظلومیت علی اکبر(ع) و ظهور آقا امام زمان گریه کنند.

 و در آخر شما را به صبر و تقوا سفارش میکنم و می خواهم برای من طوری عزاداری کنید که خدای نکرده ضجه و گریه شما باعث خوشحالی دشمنان دین مبین اسلام نگردد.

(الهم ارزقنا اشرف القتل فی سبیلک تنصرنی و تنصر رسولک و اختم عاقبتنا بالشهاده)

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران محمودآباد/