دیدار علی اصغر با رهبر قبل از عملیات رمضان

علی اصغر از پنج سالگی با قرآن همنشین شد و از همان اوان خردسالی، به نماز روی آورد.
وی دوران ابتدایی را در روستای «شیرمحله» گذراند و راهنمایی را در فریدونکنار و سال اول دبیرستان، ترک تحصیل کرد.

فعالیت های سیاسی
پدرش از فعالیت‌های سیاسی علی اصغر، این چنین می گوید: «او نفرت زیادی نسبت به منافقان داشت. یک ماه بود که از او خبر نداشتیم. به آمل رفتم. پایگاهی به نام «فدایی امام» بود که نزدیک به دویست نفر در آنجا حضور داشتند. گفتم: پسرم حول و حوش یکماه است که نیامده! آن‌ها گفتند: پسرت همراه یک عده ای رفته تا با منافقانی که آنجا حضور دارند، مبارزه کند.

عضویت در سپاه
علی اصغر از 1 اردیبهشت 1355 الی 1 اردیبهشت 1357، به مدت یکسال در مشهد و یکسال در قوچان به خدمت سربازی مشغول بود.
در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و پس از اعلام جنگ از سوی عراق، در همین کسوت، عازم منطقه جنگی شد تا به جنگ با دشمنان اسلام بپردازد.

مادرش می گوید: «علی اصغر که از جبهه مریوان برگشت، گفت: ما به مأموریتی رفته بودیم و در یک غار گیر افتادیم. دو روز کامل در محاصره بودیم و غذا نداشتیم. مجبور شدیم از گیاهان داخل غار استفاده کنیم. عراقی‌ها به داخل می آمدند، اما ما را نمی دیدند.»

علی ‌اصغر با بانو مومنه ای به نام «رقیه حیدری» ازدواج کرد؛ و ثمره این پیوند، پسری به نام «علی‌اصغر» بود.

خواب دیدار با رهبر
علی اصغر، عاشق امام و ولایت بود. یکی از هم رزم‌هایش به نام «حاج حسین نیک پرور» می گوید: «قبل از عملیات رمضان، علی اصغر گفت: خدایا قبل از اینکه شهادت را نصیبم کنی، دیدار رهبر عزیزم را قسمتم کن. همان شب خوابید؛ اما فردا صبح به من گفت: در خواب، رهبر را زیارت کردم.»