شهيد «رمضانعلى احمدى» در وصيت نامه خود مى گويد:« شهید قلب تاریخ است و من غسل شهادت و لباس رزم را به تن کرده ام و راهى را با خون سرخم نشانه گذاری کردم و از جنگ نمی هراسم چون مرد جنگم.» گزيده وصيتنامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
شهید قلب تاریخ است
به گزارش نويد شاهد مازندران، شهيد رمضانعلى احمدى دوم خرداد 1345 در روستاى حسين آباد از توابع شهرستان بهشهر به دنيا آمد. پدرش محمدابراهيم و مادرش كوچك بى بى نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. از سوى بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم مهر 1366 در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به پا شهيد شد و پيكر او را در زادگاهش به خاك سپردند. 

متن وصیت نامه شهید
نامم رمضانعلی، شهرتم احمدی فرزند محمد ابراهیم احمدی این وصیت نامه را در تاریخ 12 شهريور 1366 نوشتم. وصیتی که هر مسلمان قبل از مرگش باید داشته باشد. من نیز بر آن شدم تا در این دشت پهن کاغذ سفید، که تاریخ زبان، برای خویش بر این کاغذ سفید نقشی به یادگار گذاشته اند. آری برادر، یک انسان مسلمان با شناختی که از اصول اسلام دارد و نیز با ایمان قلبی که دارد در هر لحظه از لحظه های عمر گران  بهای خویش در می یابد که در محضر خدا است و خدا را همیشه حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار و گفتار خود می بیند و با همین اعتقاد و ایمان خود را منطبق بر خواست آفریدگار جهان می سازد و میزان و برنامه زندگی خویش را دستورهای او و رهنمود اولیایش قرار می دهد و در بالاترین افق سعادت یک انسان پرواز می کند. در بلندای چنین افقی از هر چه ترس، اندوه، لذت و پلیدی هاست که رها می شود و به استقبال شهادت می رود و مرگ را در بستر، ننگ و ذلت می شمارد.

یا ایها الذین امنو خذو و احذرکم فانفر ثبت اونفروا جمیعا 
ای اهل ایمان سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته و یکباره متفق برای جهاد بیرون روید.
پس از ستایش خداوند سبحان و درود بر رسول اکرم و ائمه اطهار و بالاخص حضرت مهدی و نايب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و ملت شهید پرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادرانم و تمامی دوستانم و آشنایان. شهادت متولد می کند، می سوزاند یعنی اینکه انسان مرده متحرک که این همه گناهان را به دوش می کشد با شهید شدنش پاک می شود.

قلب تاريخ
به قول دیگر شهید قلب تاریخ است و تو ای امام ،ای جانم، ای برترین انسانها، گوش به فرمان تو بودم و غسل شهادت و لباس رزم را به تن کرده و راهت را با خون سرخم نشانه گذاری کردم و صدای رسایت را شنیدم که فرمودی ما از جنگ نمی هراسیم چون مرد جنگیم. از محاصره اقتصادی نمی هراسیم.
ای مسلمان در بستر لمیده و ای مسلمان شناسنامه ای بیدار و آگاه شوید تا مورد خطاب مولایتان علی (ع) قرار نگیرید که می فرماید: ای نامرد هایی که مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل تان مانند عقل بچه ها و زنهای تازه به حجله رفته است ای کاش من شما را نمی دیدم و نمی شناختم که به خدا نتیجه شناختن شما پشیمانی و غم و اندوه است. امروز من می روم تا مورد خطاب مولایم قرار نگیرم. امروز باید تداوم بخش راه شهیدان بود، آنهایی که مرگ با عزت را پذیرا شدند تا مبادا هوی و هوس انسان را از مسیر الی الله خارج گرداند و هر کجا که خواست ببرد. 

صبر و استقامت
پدر مهربانم، من می روم تا راه کربلا را برای زیارت شما باز کنم و اگر بتوانیم با سلاح و اگر هم نشد با خون. پس راحت باش و احساس خوشبختی کن و اگر من شهید شدم و جنازه ام را آوردند در حیات ملکوت سفر می کنم و چه دامادی و عروسی لذت بخشی است در سنگر جان دادن و این را بدان شهادت تنها آرزوی من است و بود و همچون پدران دیگر صبر و استقامت را پیشه خود کن و اینک تو ای مادر عزیزم، ای فرزند زهرا، ای یادگار رسولان، می دانم در آن هنگام که پا به عرصه دنیا گذاشتم در گوشم ندای (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله) خوانده بودی. نیز میدانم در آن هنگام که مرا بر گهواره می گذاشتی و برایم لالایی می خواندی تا به خواب روم، تو نیز در کنارم می آرمیدی و یا در آن شب که همه جا را سکوت فرا می گرفت تو با کوچکترین گریه ام از خواب می پریدی و به سراغم می آمدی و باز سرود دلنشین زندگی را برایم می سرايیدی.
آیا هیچ میدانی از آن روزگار تا به امروز چند سال می گذرد؟ درست 21سال، مادر جان، آیا می دانی که من امانتی بودم در دستت و تو نیز این امانت را خوب پرورش دادی و بزرگ نمودی.
آری مادر جان، می دانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج و اندوه از دست رفتن من برایت سنگین است. ولی در راه الله و به ثمر رسیدن حکومت اسلامی بسی ناچیز است و از درگاه خداوند شما باید تشکر کنید که این نعمت را بر شما ارزانی داشته و شما را از این ثواب برخوردار گردانیده است.

و اینک شما ای برادرانم
حب وطن و جوانمردی و اسلام دوستی اقتضا کرده است که سلاح در دست بگیرم و صدامیان کافر را آماج گلوله های آتشین خود قرار دهم. می روم تا راه بسته شده کربلا را آزاد سازم و تا آزادی قدس بر نخواهم گشت. آری برادران مهربانم، شما باید دست در دست دیگر برادران قرار دهید و وحدت و یگانگی بوجود آورید تا شیاطین نتوانند به حریم اسلام و قرآن تجاوز کنند.

برادرانم، سرورانم، شهادت مخلصانه و تداوم راه امام بر زیستن در خانه تنگ و تاریک، برتر است و شما ای خواهرانم، با حفظ حجابتان می توانید مشت محکمی بر دهان دیو صفتان بکوبید چرا که حجاب از نشانه های ایمان است. در نمازهایتان امام و کلیه رزمندگان اسلام را دعا کنید و صبر را پیشه خود سازید.
در خاتمه از کلیه برادران حزب الله محله می خواهم که تداوم بخش راه تمامی شهیدان علی الخصوص شهیدان غرقه به خون روستای حسین آباد که در گلزار شهدا آرامیده اند باشید. چرا که خون خود حامل پیام است. 
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران بهشهر/

انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده