شهید «سید صمد خبیری» در وصیت نامه خود می‌گوید: «امروز افتخارمان این است که در راه عقیده‌ای جهاد می‌کنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این ایمان راهی نمی‌ماند که یا پیروز شویم و یا شهادت را چون اسلحه‌ای مرگبار بر فرق دشمن فرود آوریم.»

جهاد در راه عقیده‌ای

به گزارش نوید شاهد مازندران، سید صمد خبیری دوم اردیبهشت ۱۳۴۱، در شهرستان بابل به دنیا آمد. پدرش سید جعفر و مادرش سیده کلثوم نام داشت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هشتم خرداد ۱۳۶۱، بر اثر اصابت تیر مستقیم به پا و جراحات ناشی از شکنجه کومله به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای دیوکلا به خاک سپردند.

وصیت نامه شهید:

اساسا این جهان آزمایشی بیش نیست

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام امت خمینی بت شکن سلام و رحمت خدا به روان پاک شهیدان، شهیدانی که با نثار خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند ما با کمال میل به این جبهه مقدس که برای پیروی اسلام است می‌رویم و چون ما به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشده‌ایم تا راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم نه این ارزش را ندارد، ما خلق شده‌ایم تا آزمایش شویم و اساساً این جهان آزمایشی بیش نیست و زندگی جاوید در آن جهان است. درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد امام‌مان هل من ناصر ینصرنی صدا می‌زند بر ملت مسلمان ایران واجب است که این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون سیراب کنند.

جهاد در راه عقیده‌

امروز افتخارمان این است که در راه عقیده‌ای جهاد می‌کنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این ایمان راهی نمی‌ماند که یا پیروز شویم و یا شهادت را چون اسلحه‌ای مرگبار بر فرق دشمن فرود آوریم. من بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خونبهای ۱۶۰ هزار کشته و مجروح است در غرب کشور سردشت آمدم و به جنگ علیه ضد خدا پرداختم من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه می‌دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر هم به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم پیروزیم بهرحال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه شهادت می‌رسیم.

درس گرفتن مبارزه و جهاد از آقا امام حسین (ع)

پدر مادر عزیزم از اینکه حس می‌کردم در مکانی راحت قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم من نمی‌توانستم به خود بقبولانم که برادران خودم در مرز‌ها شهید شوند و من هر روز در سر کلاسم می‌نشستم و هر روز شاهد بودم که فلان همکلاسی‌ام کشته یا زخمی شد، پدر و مادر داغدارم چگونه من می‌توانستم مشاهده کنم که هر روز عده‌ای از بهترین جوانان ما کشته می‌شوند و من به کار‌های روزمره مشغول باشم می‌دانم که از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولی غم از دست دادن حسین (ع) بر فاطمه زهرا سنگین نبود مگر آن‌ها نبودند که کشته شدند تا دین اسلام پابرجا باشد من هم به نو به خود از آقا امام حسین (ع) درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید منتظر باشم که مرگ ما را فرا گیرد بلکه ما باید سراغ مرگ برویم مگر انسان یک دفعه بیشتر می‌میرد پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد.

شرکت در نماز دشمن شکن جمعه

در چند کلام هم با خواهرانم صحبت دارم‌. ای خواهران عزیزم حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه‌وار و زینب‌گونه زندگی و مبارزه کنید و از پدر گرامی‌ام و مادر عزیزم می‌خواهم که برادر عزیزم مهدی آقا را آن طور تربیت کنند که ادامه دهنده راهم باشد که همان راه ما راه خداست و هدفمان الله است و همانطوری که نامش مهدی است دلم می‌خواهد که یکی از سربازان امام زمان (عج) باشد. سفارش من به خانواده ام این است که در نماز دشمن شکن جمعه شرکت فرمایند و تا می‌توانند در نماز‌ها دعا بکنند در پایان از پدر و مادرم می‌خواهم که اگر بدی از من دیده‌اند مرا ببخشند خداحافظ مادر عزیزم خداحافظ پدر عزیزم خداحافظ داماد عزیز و گرامی‌ام خداحافظ خواهران عزیزم برادر مهدی جان خداحافظ خداحافظ دوستان گرامی‌ام.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده