شخصیت امام تا سحرگاه برایم نمایان شد
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید سید باقر تاکامی چهاردهم آذرماه ۱۳۳۶، در شهرستان ساری به دنیا آمد. پدرش سید علی و مادرش شوکت نام داشت. تا پایان دوره دبیرستان درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و سوم آذرماه ۱۳۶۰، در گیلانغرب بر اثر اصابت گلوله، شهید شد، پیکر او را در گلزار شهدای روستای تاکام تابعه زادگاهش به خاک سپردند.
چند خاطره از شهید «سید باقر تاکامی»:
تاکید بر خواندن کتابهای قرانی و دینی داشت
خواهرشهید سیده فاطمه در توصیف سجایای اخلاقی ایشان، با بیان مطالبی نقل میکند: برادرم، چون فرزند اول خانواده بود طوری با خانواده بر خورد میکرد که او را الگوی رفتاری و اخلاقی خود قرار میدادیم. همیشه به من سفارش میکرد که کتابهای قرآنی و دینی بخوانم. هنگامی که ما در روستا با پسرها در یک کلاس میرفتیم او اصلاً این کار را جایز نمیدانست و کاملاً سر سخت و مخالف بود و به من میگفت: خودم به تو درس یاد میدهم و تو را به ملاخانه میفرستم. به من میگفت مشکل داری با من در میان بگذار، چون در آن زمان پدر در تهران کار میکرد او هم نقش پدر را در خانه داشت و هم برایم دوست بود.
شخصیت امام تا سحرگاه برایم نمایان شد
مادر شهید در توصیف عشق و ارادت ایشان نسبت به حضرت امام با بیان خاطرهای نقل میکند: او هنگام مدرسه در ساری منزل دوست عمویش بود. عمویش حزب الهی به تمام معنا بود. آن موقع که همه شاه را پرستش میکردند او امام را کاملاً میشناخت. روزی از ساری به منزل آمد و زیر بغلش یکی چیزی را مخفی کرد من متوجه شدم به او گفتم این چیست که تو مخفیانه با خود میبری؟ گفت: مادرجان! بیا توی خانه تا به تو بگویم. رفتیم در خانه دیدم کتابی را بیرون آورد و گفت این رساله امام خمینی است. من گفتم امام خمینی کیست؟ گفت: آرام تر. اگر کسی صدای ما را بشنود ما را به رژیم شاه معرفی میکند و آنها ما را شکنجه میکنند. حتی ناخنهای ما را میکشند. این کتاب را عموجانم به من داد گفت ببر و برای مادرت بخوان! آن شب تا سحر رساله را برایم خواند و مرا کاملاً با شخصیت امام آشنا کرد. این که امام میخواهد انقلاب کند و شاه را بر کنار و او و حکومت استبدادی او را ریشه کن کند و اسلام ناب محمدی را برپاکند. من هم به راه او میروم.
انتهای پیام/