اگر شهید شدم برای من گریه و ناله نکنید
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید عباس شاه بابایی دوم آذرماه ۱۳۴۸، در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش رمضان علی و مادرش بلقیس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز سپاه در جبهه حضور یافت. سی ام آذرماه ۱۳۶۷، در مریوان (پادگان آموزشی منتظران شهادت) بر اثر اصابت تیر به لگن، شهید شد، پیکر او را در گلزار حسینیه شهدای روستای مسکون تابعه زادگاهش به خاک سپردند.
فرازی از وصیت نامه شهید «عباس شاه بابایی»:
اگر شهید شدم برای من گریه و ناله نکنید
وصیتی که دارم این است که من اگر شهید شده ام، مادر و خواهرم برای من گریه و ناله نکنند که دشمن خیال میکنند پسرش را شهید کردیم، دل مادرش تیر خورد. تنها تقاضای من این است فقط مادر من برای من گریه نکند و شاد باشد که روح من شاد و خندان باشد. مادر در خانه بنشین و با همسایه های خود بخند تا یک فرد منافق خیال نکند پسرش شهید شد، نگران هست. ما کفن به تن کردیم و به جبهه می رویم تا دشمنهای داخلی و خارجی بعثی را بکشیم إن شاالله پیروزی با ماست.
اگر در غریبی مردم، تکه یخی را روی سینه ام بگذارید
«یک دست سلاح و یک دست ما قرآن است.» فرموده امام است. اگر من شهید شده ام مرا در کنار تکیه مسکون به خاک بسپارید. از پدر بزرگوار و مادر مهربان خود حلالیت می طلبم زیرا که مرا بزرگ کرده اند ولی از من سودی ندیده اند؛ و از پدر و مادر و همسرم تقاضا دارم که فرزندان مرا بزرگ کنند و خوب تربیت کنند که پسرم ادامه دهنده را هم باشد و دخترم همچون زینب کبری (س) پیام رسان خون شهیدان باشد و به آن ها نماز و قرآن یاد بدهید.
اگر در غریبی مرده ام، تکه یخی را روی سینه ام بگذارید تا آب شود و به جای مادرم گریه کند.
وقتی در غریبی مرده ام تابوت مرا جای بلندی بگذارید.
وقتی مرده ام، پاهای مرا از تابوت بیرون بیاورید
تا باد برد بوی مرا در وطن من، وقتی مرده ام دست های مرا باز بگذارید، تا همه گان بدانند که با دست خالی از این دنیا رفت.
پاسدار وظیفه ام خدمت به دولت می کنم جونم را فدای همگی ملت می کنم
وقتی مرده ام، پاهای مرا از تابوت بیرون بیاورید تا همگان بدانند که با پای برهنه دویدم و به آرزوی خود رسیدم.
عکس خود را هدیه نمودم که مرا یاد کنی نقش بی روح مرا با نظری شاد کنی
دیگر عرضی ندارم. خداحافظ شما باشد. یا علی!
انتهای پیام/