جانباز «محمد نائینی محمدی» گفت: ظهر عاشورا محشری به پا شد که نگو. خون حسینی در زگ های سپاهیان اسلام به یکباره به جوش آمد. آنان که ندای: «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را شنیده و پا در میدان بلا نهاده بودند.
کد خبر: ۴۶۹۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰
شهید "شاپور شهند" از شهدای ارومیه است که سال 1380 در حین درگیری با اشرار به شهادت رسید. آنچه می بینید خاطرات ی است که مادر این شهید گرانقدر از فرزند شهیدش ارائه داده است.
کد خبر: ۴۶۹۷۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰
خاطراتی پیرامون شهید «غلامحسین خزاعی»؛
غلامحسین در حالي كه به شدت مي گريست، گفت: « اين آخرين دعاي سماتي است كه ميخوانيم. ديگر زنده نميمانيم. ديگر شهيد مي شويم. بيائيد با اين دعا جواز شهادت را بگيريم.» خيلي بي تابي كرد و عاقبت مجوز شهادت را گرفت.
کد خبر: ۴۶۹۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸
«موقع شهادت پدر سن کمی داشتم.احساس می کردم دیگر آن انتظارهای شیرین برای آمدنش تکرار نخواهد شد. دیگر موقع امتحانات کسی نیست که دلسوزانه پاسخ سوالاتم را بدهد و دیگر گوش هایم شنوای نصایحش نخواهد بود... » آنچه خواندید بخشی از خاطرات فرزند شهید "غلامحسین طاهری" است. نوید شاهد سمنان همزمان با سالگرد شهادت خاطرات ی از این شهید بزرگوار را برای علاقه مندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۹۷۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰
گفتم: آقا حجت! تعداد تانکها خیلی زیاد است، یک لبخندی زد و گفت: اشکال ندارد خودشان میروند، خدا با ماست. تو فقط مواظب نفراتشان باش... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «حجتالله صنعتکار آهنگریفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۶۹۶۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸
مادر گرانقدر شهید "سید محمدحسین تقوی" در مصاحبهای به بیان جملات خود با فرزند شهیدش پرداخت که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۶۹۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸
در کمپ 16 عراق با مشکلات متعددی حتی در توزیع و خوردن میوه روبرو بودیم به عنوان مثال یک انار متوسط را برای ده نفر توزیع میکردند و یا یک خوشه انگور برای پنج نفر که تقسیم آن بین افراد خود مصیبت دیگری بود... ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۶۹۶۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
کتاب "پرستوهای مهاجر دانشگاه" به قلم علی دولتیان روایتی است از حماسه آفرینی جوانان سمنان که بسیاري از آنان دانشجو بوده اند و با رهاکردن واحدهاي درسی و دانشگاهی تا نقطه رهایی جبهه ها پیش رفته و از آنجا تا آسمان آبی عشق پر گشوده اند.
کد خبر: ۴۶۹۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
برادر شهید "عفیفه " در خصوص حسین می گوید: او از لحاظ اخلاقی تفاوت خاصی با اعضاء دیگر خانواده داشت. بسیار شوخ طبع بود و با چهره جذاب و زبان شیرینی که داشت همه را جذب خود می کرد.حافظ قرآن بود و استعداد خوبی در حفظ قرآن داشت . او شهیدی قرآنی بود که الهی زندگی کرد و عاشقانه شهید شد.
کد خبر: ۴۶۹۶۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
کتاب «آخرین وداع»، حدیث بیقراری 72 مادر شهید است، مادرانی که همراه با اشک و آه از آخرین بدرقه فرزندان دلبندشان گفتند و در دو هزار نسخه منتشر شده است.
کد خبر: ۴۶۹۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۶
گفتم: حاج داداش! آقاجون 18 هزار تومان به من دادند تا شما خانه بخرید، سید علیاکبر همین که این حرف را شنید ذوق کرد و انگار داشت از خوشحالی بال در میآورد... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواهر شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۶۹۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۶
بابا گفت:«آخه پسرم! درسته هیکلت درشته و قدت بلنده، اما سنت چی؟ سنت برای رفتن به جبهه قانونیه؟» رضا گفت:«باباجون! مگه دشمن با کوچیک و بزرگ ما کار داره؟ او با همه ی ما می جنگه و ما هم با همه ی داشته هامون باید باهاش بجنگیم...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطرات ی از شهید "رضا سرهنگی" دعوت می کند.
کد خبر: ۴۶۹۶۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۶
مادر شهید "حبیب الله سیاح " می گوید : چون حبيب نتوانسته بود به جبهه برود هميشه حسرت مي خورد و ناراحت بود که چرا نتوانسته به جبهه برود او می گفت مادر من باید به جامعه خدمت کنم و تا من هستم از هیچ چیزی نترس .
کد خبر: ۴۶۹۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۶
همرزم شهید عقیل عرش نشین می گوید: چادرش باز بود و گرد و غبار همه جا را گرفته بود، گفتم: چه بی سلیقه ای، گفت: شاید در جایی بمیرم که حتی جنازه ام به دست نیاید، می خواهم از اکنون تمرین شهادت کنم.
کد خبر: ۴۶۹۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۷
مادر شهید "محمدرحیم صحراکارنیان" میگوید: هنگام بدرقه فرزندم گفتم: رحیم جان نمیدانم چرا این قدر توی دلم آشوب است و نگرانم. او خندید و دستش را دور گردنم انداخت و گفت... ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۶۹۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
قسمت دوم خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
همرزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «در سختترین شرایط جبهه، نماز شب را ترک نمیکرد.»
کد خبر: ۴۶۹۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
اسطوره ی مقاومت در قاب خاطرات/ 3
همسر شهید در این رابطه یادآور می شود: «یادم هست که زمانی که با همسر «حریری» به ملاقات رفتیم، به من می گفتند که شوهر این خانم در زندان روزی 2-3 جلد قرآن می سوزاند (نعوذبالله) این ها عقیده شان عوض شده است. همین خانمی که با هم دوست بودیم و با یکدیگر به ملاقات شوهرانمان می رفتیم، ابتدا با چادر، بسیار سفت و سخت رو می گرفت، ولی مدتی بعد گفت: «نمی دانم چرا شوهرم گفته این دفعه که برای ملاقات می آیی باید با مانتو و روسری باشی».
کد خبر: ۴۶۹۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
اسطوره ی مقاومت در قاب خاطرات/ 2
کتاب و مطالعه یکی از مهم ترین چیزهایی بود که اوقات گوشه نشینی لاجوردی را در زندان پر می کرد. تعدادی از این کتاب ها در زندان در اختیار او قرار می گرفت و بعضی دیگر به وسیله ی اعضای خانواده برایش فرستاده می شد.
کد خبر: ۴۶۹۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
یوسفزاده گفت: «۲۳ نفر» برداشتی واقعی از خاطرات نوجوانی من در اردوگاههای بعث است که تماشایش را برای دانشآموزان و مدارس لازم میبینم. خودم هنوز از از دیدن فیلم در شگفتم و از ساختش نیز رضایت دارم.
کد خبر: ۴۶۹۵۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
اکران فیلم مستند « خاطرات موتورسیکلت» در سیزدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت با موج پرشور استقبال مخاطبان همراه شد که دوربین تسنیم به تصویر آن پرداخته است.
کد خبر: ۴۶۹۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵