تحمل هتک حرمت به حرم آل الله برای پسرم سخت بود
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «اسماعیل خانزاده» نوزدهم شهریور ۱۳۶۳، در شهرستان محمودآباد دیده به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش سلیمه نام داشت. لیسانس داشت. ازدواج کرد. به عنوان سرباز سپاه در جبهه حضور یافت. بیست و نهم آذرماه ۱۳۹۴، در سوریه- حلب بر اثر درگیری با داعش- اصابت تیر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زنگی کلای اولیا شهرستان زادگاهش قرار دارد.
روایت درباره رشادتهای شهدای مدافع حرم از توان قلم خارج است مگر اینکه خود شهدا گوشه چشمی عنایت وتوجه به قلم و قدمهایی که در این راه برداشته میشود، انجام دهند.
۱۸ مرداد همزمان با سالروز شهادت محسن حججی روز گرامیداشت شهدای مدافع حرم نامگذاری شده است، علویان مازندران به جهت حضور در دفاع از حرم سرآمد هستند و شهدای زیادی را تقدیم اهل بیت (ع) کردند.
درباره هر شهید مدافع حرم و نحوه حضور و شهادتشان جا دارد که بارها و بارها مطالب گفته شود و هربار که خاطرات شهدا توسط خانوادههای آنها بیان میشود، هزاران نکته و حرف در آن وجود دارد.
رشادت، ایثارگری و پاکی و بیآلایشی شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده نیز همانند ۴۲ شهید مدافع حرم بی نظیر است.
گفتگو با این خانواده چندان سخت نبود، پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده پس از اولین بوق تلفن پاسخمان را داد.
صداقت، پاکی و بیآلایش بودن را در همان دقایق اولیه گفتگو لمس کردم.
سئوالهایی که قرار بود بپرسم را مرور کردم، اما این پدر مهربان با تسلط کامل احساس کرد که سوالهایم را میداند و صحبتهایش را با اعلام تاریخ تولد شهید در سال ۱۳۶۳ آغاز کرد.
وی گفت: فرزندم در تاریخ ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۴ به شهادت رسیده است. پیش از اینکه کسی خبر شهادت فرزندم را به ما اطلاع دهد، ۲ روز پیش از اعلام خبر شهادتش در عالم رویا متوجه این موضوع شدم.
اگرچه مسئولان سپاه ۲۵ کربلای مازندران یکی دو روز بعد از شهادتش به ما اطلاع دادند، اما من به صورت کامل درباره زمان شهادتش اطلاع داشتم.
این پدر شهید مدافع حرم بیان کرد: فرزندم ارادت ویژهای به ائمه اطهار (ع) داشت و عشق به ولایت و ائمه اطهار در وجودش موج میزد.
برایش سخت بود که به حرم آلالله هتک حرمت شود به همین دلیل دائم در تکاپو برای مقابله با جریان کفر و نفاق در گوشه گوشه این کشور بود.
حسرت خداحافظی با شهید
خانزاده یادآور شد: همیشه تشنه شهادت بود به همین دلیل خیلی نمیتوانستیم مانع حضورش در میدانهای نبرد علیه باطل باشیم.
رفتم بپرسم که آیا شما راضی به حضورش در میدانهای نبرد در سوریه بودید، صدای بغضش از پشت تلفن شنیده میشد با این حال تلاش داشت که مخفی کند. بغضش را قورت داد و گفت: شهید میدانست که من و مادرش ممکن است طاقت خداحافظی با او را نداشته باشیم، پیش از حرکتش به سمت سوریه ما را به سفر کربلا فرستاد.
زمانی که برگشتیم به ما اعلام کردند که اسماعیل عازم سوریه شده است وهمین برای من و مادرش حسرت شده که چرا نتوانستیم با او خداحافظی کنیم.
فرزند شهیدم در وصیت نامهای که برای حضور در ماموریت غرب کشور نوشته بود از توفیق تشرف به محضر امام زمان (عج) خبر داده بود.
همین موضوع تا حدود بسیار زیادی غم و اندوه من و مادرش را کاهش داد، چون پسرم زمینی نبود و به آسمان تعلق داشت و در نهایت در راه اهل بیت آسمانی شد.
وی درباره انتظار خانواده شهدا از مردم، گفت: ما هیچ توقعی از مردم نداریم، ما با خدا معامله کردیم به همین دلیل هم هیچ توقع و انتظاری از هیچ کسی و فردی نداریم اما انتظار داریم که هر فردی در حد توان خویش در مسیر شهدا و آرمانهای آنها گام بردارند.
انتهای پیام/