نوید شاهد - على طهماسبی دوست شهید «سعید ناصری» می‌گوید: «شهید سعید ناصری بعد از پیروزی انقلاب مدتی در شهرداری رباط کریم مشغول به کار شد، اکثر مردم بخاطر روی خوش وی به او مراجعه می کردند تا جایی که بعضی مواقع درد و دل می کرد و می‌گفت: من نمی‌توانم نسبت به خواسته این مردم زحمتکن که از من توقع دارند»

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران: شهید سعید ناصری، یادگار «جعفر» و «عذرا» دهم تیر ماه سال 1340 در شهرستان رباط کریم به دنیا آمد. وی دانش آموز سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب بود و دیپلم گرفت. سپس به عنوان سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر یازدهم اردیبهشت ماه سال 1362 در منطقه طلاییه و در عملیات خیبر توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان رباط کریم قرار دارد.

خاطرات على طهماسبی دوست شهید «سعید ناصری» را در ادامه می‌خوانیم:

یک بعدی نبودن او

شهید سعید ناصری هر موقع در میان دوستان انقلابی صحبت می شد همیشه با یک جانبه گویی مخالف بود: اوایل سال 57 و کمی بعد از پیروزی انقلاب هر کس با توجه به سن و سال و دوستان خویش گروهی را تشکیل داده بودند به عنوان کسانی که نقش پررنگی در پیروزی انقلاب داشته اند. مثل حزب الله، چریکی های فدایی، مجاهدی ... اگر چه امثال این گروهک ها با عقاید او مخالف بودند ولی نسبت به آنان نگاه مردمی داشت.

مردم داری

شهید سعید ناصری بعد از پیروزی انقلاب مدتی در شهرداری رباط کریم مشغول به کار شد، اکثر مردم بخاطر روی خوش وی به او مراجعه می کردند تا جایی که بعضی مواقع درد و دل می کرد و می‌گفت: من نمی‌توانم نسبت به خواسته این مردم زحمتکن که از من توقع دارند، پاسخگو باشم و همین روزها از شهرداری می‌روم. روی خوش و اخلاق خوب او مردم را جذب می کرد و اکثر مراجعین از برخورد و راهنمایی‌های ایشان برای انجام کار رضایت داشتند.

عزم جدی در فعالیت

قبل از 22 بهمن 57 در حین تظاهرات در شب کم کم چماقداران هم در شهرها خود را نشان می دادند، فکر رژیم هم که تکرار 28 مرداد 32 و دار و دسته شعبان بی مخ ها را در ذهن تداعی می کرد. در تظاهرات رباط کریم که معمولا مقاله ای خوانده می‌شد توسط مجری یا دست اندر کاران که اعلام می شد همه بنشینند. وقتی همه می نشستند ما می‌دیدیم سعید نمی نشیند و مدام اصرار می کردیم و گوش نمی‌داد اینکه متوجه شدیم برای برخورد با چماقداران احتمالی شمشیری را به همراه می آورد و چون نمی‌خواست کسی باخبر شود در زیر لباسش پنهان می کرد و بخاطر همین نمی‌توانست بنشیند.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده