نويد شاهد - مادر شهيد «رحمت الله پوررمضان» مى گويد: رحمت الله به من گفت می خواهم به جبهه بروم. به او گفتم: به این شرط رضایت نامه ی شما را امضاء می کنم که تو و برادرت موهای سرتان را بتراشید. متن كامل خاطره اين مادر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
شرط رفتن به جبهه
نويد شاهد مازندران، شهيد رحمت الله پوررمضان هشتم ارديبهشت 1343 در شهرستان بابل به دنيا آمد. پدرش  محمد و مادرش بيگم نام داشت. تا اول راهنمايى درس خواند. تعميركار خودرو بود. به عنوان بسيجى در جبهه حضور يافت. چهاردهم آبان 1362 در مريوان توسط نيروهاى عراقى بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وى در امامزاده ابراهيم شهرستان بابلسر واقع است.

روايتى از مادر شهيد:
مادر شهید رحمت الله پوررمضان مى گويد: رحمت زمانی که می خواست به جبهه برود برادرش شعبان، فرمانده ی بسیج سپاه محمود آباد بود. وی چندین بار به من گفت: می خواهم به جبهه بروم. به او گفتم: به این شرط رضایت نامه ی شما را امضاء می کنم که تو و برادرت موهای سرتان را بتراشید.

وقتى از اصلاح و حمام برگشتند دیدم موی سر شهید تراشیده نیست. به او گفتم: رضایت نامه ی تو را امضاء نمی کنم. دیدم چشم در چشم من نگاه می کند، قیافه مظلومانه اى گرفته و می خندد و می گوید: عجب مادری دارم! با اين حرفش دلم نرم شد و راضى به انجام اين كار شدم، رضایت نامه را امضاء کردم و او به جبهه اعزام شد.

مادر در خاطره ی ديگرى مى گويد: به مشهد كه رفته بودیم خواب دیدم، بین دو جنازه که روی آن پرچم است خوابیده ام. از خواب پریدم، رفتم حرم کمی گریه کردم نماز صبح را خواندم و برگشتم. 15 روز بعد خبر شهادت او را برایم آوردند.

روايتى از برادر شهيد:
برادر شهید مى گويد: آرزوى ديرينه ى رحمت شهادت بود. یک روز که با شهید مهدی تیموری دور هم جمع شده بودیم، گفتیم: همه 2 یا 3 ماه که به جبهه می روند شهید می شوند، چرا ما شهید نشدیم؟ رحمت گفت: بادمجون بم آفت ندارد.


منبع:مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران بابلسر/


انتهاى پيام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده