خواهر شهید «نصرت اسفندیاری کلائی» می‌گوید: بعد که به منطقه رفت، از آن‌جا پیغام داد که من در جبهه هستم؛ مادر، مرا ببخش که ناگهانی و به دور از انتظار، به منطقه آمدم! زیرا می‌ترسیدم که عطوفت مادری‌ات مانع رسیدنم به این فوز الهی شود. اصلا عشق و ایثار و پاسداری از اسلام و قرآن، آرام و قرار را از او گرفته بود.

به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «نصرت اسفندیاری کلائی» پنجم آذرماه ۱۳۳۷، در شهرستان میاندورود دیده به جهان گشود. پدرش علی اکبر و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان کادر سپاه در جبهه حضور یافت. چهارم مرداد ۱۳۶۱، در تهران بر اثر اصابت گلوله، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای برگه شهرستان زادگاهش قرار دارد.

پاسداری از اسلام و قرآن، آرام و قرار را از او گرفته بود

خاطره‌ای از زبان خواهر شهید «نصرت اسفندیاری کلائی»

«سکینه خاتون» از برادرش، چنین یاد می‌کند: «به خاطر علاقه شدید پدر و مادر به او، نصرت در یکی از اعزام‌هایش به جبهه، به آن‌ها گفت که می‌خواهد به قم برود. بعد که به منطقه رفت، از آن‌جا پیغام داد که من در جبهه هستم؛ مادر، مرا ببخش که ناگهانی و به دور از انتظار، به منطقه آمدم! زیرا می‌ترسیدم که عطوفت مادری‌ات مانع رسیدنم به این فوز الهی شود. اصلا عشق و ایثار و پاسداری از اسلام و قرآن، آرام و قرار را از او گرفته بود. به همین دلیل، در آخرین اعزام، بعد از مرخصی چند روزه، تصمیم گرفت بار دیگر به آبادان برگردد. پدرم که متوجه رفتنش شد، به او گفت: پسرم! دفعه قبل که از جبهه برگشتی، خدا را شکر گفتم و گوسفند قربانی کردم. چرا تو دوباره به اینجا آمدی؟ گفت: تو برایم قربانی کردی که خونم را در راه خدا نریزم؟! شما لیاقت شهادت را از من می‌گیرید. من می‌خواهم مانند مولایم امام‌حسین (ع)، با خون خود از اسلام و قرآن دفاع کنم.»

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده