خدایا انتهای کار ما را شهادت در راه خودت قرار بده
به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «انوشیروان امیرخانلو» یکم خرداد ۱۳۴۵، در شهرستان گلوگاه دیده به جهان گشود. پدرش عبدالعلی و مادرش نجیبه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفدهم مرداد ۱۳۶۴، در هورالهویزه بر اثر اصابت تیر مستقیم به پشت، شهید شد. مزار او در گلزار سفید چاه قرار دارد.
چند خاطره از شهید «انوشیروان امیرخانلو»:
دوست و همرزم شهید: یادم میآید که من در جبهه بودم شهید هر غروب به خانه ما میآمد و به مادرم سر میزد و به او دلداری میداد و صحبتهای قشنگی با لبان تبسم آمیز میکرد هنوز هم که از آن روزها میگذرد مادرم با یادآوری آنها امید را در ذهنهای فرسوده ما زنده میکند و خوبیهای شهید ورد زبان مادرم است. خوابیدن شهید همیشه به راست بود معتقد بود خواب ائمه است و دوست داشت ما هم مثل او بخوابیم. دوست داشت رازش را نگه داریم و عبادت شبانگاهی او را جایی فاش نکنیم.
همرزم شهید: شهید همیشه در انتظار رسیدن به معشوق بود و میگفت خدایا ابتدای کارها را سعادت و انتهای کار ما را شهادت در راه خودت قرار بده. آرزوی شهادت داشت و میگفت ما که جز جان ناقابل برای خدا چیز دیگری نداریم و میگفت خدایا تا گناهان ما را نبخشیدی ما را نمیران، چون میخواهیم پاک از دنیا برویم.
شهید بسیار مهربان، با خدا و با تقوا بود همیشه لبخند بر لب داشت چهرهی عرفانی داشت. اهل نماز شب، دعای کمیل و توسل بود و پایبند به مسائل مذهبی و دینی بودند، تابع ولایت و رهبری بودند و به ائمه توسل میکردند.
دنیا را مرحله امتحان میدانست
تا جایی که یادم هست شهید دوست نداشت نامش را در جایی ببرند حتی عملکردهای خود را از مردم پنهان میکرد، ولی وقتی با هم میشدیم بعضی چیزها را فاش میکردیم و میگفتیم بعد از شهادت مردم باید بدانند. دنیا را زندان خود میدانست و همچنین به سفارش پیامبر دنیا را مرحله امتحان میدانست و میگفت تا زمین نباشد و چیزی نکاریم چگونه محصولی خواهیم داشت پس به فکر آخرت باشیم تا در این دنیا اعمال نیک ما ماندگار آخرت باشد. زندگی سادهای داشت و اهمیت به تجملات نمیداد و عاشق تمیزی بود و از عطرهای خوشبو و لباس مرتب استفاده میکرد و میگفت: «دین ما مظهر پاکیزگی است.»
انتهای پیام/