من تشنهی حفظ دین هستم و شما تشنهی عروسی من
به گزارش نوید شاهد مازندران، حسن بزرگی نهم تیر ۱۳۴۳، در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش معصوم و مادرش طلعت نام داشت. تا پایان اول دبیرستان درس خواند. شانزدهم خرداد ۱۳۶۰، در جنگل آمل بر اثر اصابت گلوله مستقیم در درگیری با منافقین به شهادت رسید. مزار او در گلزار امام زاده ابراهیم بابل واقع است.
تشنهی حفظ دین هستم و شما تشنهی عروسی من
پدر شهید میگوید: پول تو جیبیهایی که به حسن میدادم برای خرج رفت و آمدهای مدرسه اش آنها را جمع میکرد یا کمک به فقرا میکرد یا خرج پوستر و اعلامیه و بستههای فرهنگی میکرد. شبها به همراه دوستانش به روستای قلعه کش میرفت و اعلامیه میچسباندند. بعضی از اهالی محل به پاسگاه اطلاع دادند و گفتند چند نفر از اهالی روستا هستند که در شهر زندگی میکنند. رئیس پاسگاه از آنها سوال کرد آنها چه زمانی میآیند به روستا که اهالی گفتند بعضی از روزها میآیند و از آنها خواست تا خبر شان کنند و دستگیرشان کنند. یک روز حسن به محل رفت به پاسگاه اطلاع دادند و مامورین به روستا امدند تا او را دستگیر کنند که یکی از دوستان محلی او را با ماشین خود فراری داد و از دست ماموران فرار کرد و به شهر آمد و از آن روز دیگر روزها به محل نمیرفت و فقط شبها به صورت مخفیانه به همراه دوستان خود میرفت و اعلامیهها را پخش میکرد.
زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم بمان و نرو میخواهیم برایت زن بگیریم و او در جواب گفت: «این کجا و آن کجا. من تشنهی حفظ دین هستم و شما تشنهی عروسی من. تا جنگ تمام نشود ازدواج نمیکنم حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد.»
نحوه شهادت
حسین برادر شهید نقل میکند: ایشان در سن ۱۷ سالگی اسم شان را برای جبهه ثبت نام کردند. یک هفته برای آموزش به محمود آباد رفتند و آن جا خبر دادند که امنیت جنگل در خطر است و ممکن است ترورهایی را در شمال و تهران انجام دهند و ما نیاز به چند نفر داریم که به صورت داوطلبانه در جنگل آمل خدمت کند. ایشان به همراه دو نفر از دوستان بسیجی که میخواستند به جبهه بروند آقای علیزاده و شهید نعمتی داوطلب شدند که با بچههای سپاه در جنگل همکاری بکنند بعد از آموزش اینها را به مرزن آباد بردند و آن جا هم یک ماه آموزش دیدند که بعد از آموزش به جنگل رفتند تا جنگل را پاکسازی کنند که با منافقین درگیر میشوند و بعد از شکنجه به شهادت میرسد.
انتهای پیام/