همواره در پی کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی بود
به گزارش نوید شاهد مازندران، علی اکبری سوم فروردین ۱۳۴۶، در شهرستان بابل به دنیا آمد. پدرش نوروز و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان کادر سپاه در جبهه حضور یافت. ازدواج کرد. چهارم تیرماه ۱۳۶۷، در جزیره مجنون بر اثر جراحات وارده به بدن، شهید شد. مزار او در گلزار امام زاده محسن زادگاهش واقع است
همواره در پی کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی بود
نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۶، و در یک شب بارانی که رحمت خداوند را با خود به همراه داشت، متولد شد. مادربزرگش، نامش را «علی» گذاشت.
پدرش «نوروز»، کشاورز بود و با کسب روزی حلال، خرج خانواده را تأمین میکرد. او و همسرش «خدیجه» هفت فرزند داشتند که علی اولینشان بود.
به علت مشکلات مالی، تحصیلات علی به مقطع راهنمایی ختم میشود. او که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت (ع)، همواره در پی کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی بود.
خلق و خوی شهید
در بیان خلقوخوی این فرزند نیکسیرت، باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعتپذیری از آنها، پیشتاز. با دیگران نیز، در نهایت گشادهرویی و ملاطفت رفتار میکرد و نزدشان محبوبیتی خاص داشت.
مادر از دیگر تقیدات اخلاقی علی چنین می گوید: «در دوران انقلاب، پس از آن که زمین های مردم مصادره شد، برای اینکه مردم روستا به حق خود برسند، خیلی تلاش کرده بود. تا جاییکه میتوانست به همه کمک میکرد. بعضی از زنان روستا که پیر بودند و نمی¬توانستند از رودخانه آب بگیرند، او برای آن ها آب می¬گرفت و به خانه هایشان می برد.»
همسرش «بنین امیری» میگوید: «علی علاقه زیادی به فرزندمان داشت. هر وقت از سپاه برمی¬گشت، اول او را سوار موتور کرده، کمی داخل حیاط با او بازی می¬کرد، بعد به کارهای دیگرش می¬پرداخت.»
با شناسنامه پسرعمویش، راهی جبهه شد
با تشکیل بسیج، علی با عضویت در این نهاد، فعالیتهایش را در راستای تحقق اهداف و آرمانهای قیام سال ۱۳۵۷ آغاز کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، عزم جبهه و جهاد کرد. امّا سنش برای اعزام خیلی کم بود. مادرش در اینخصوص میگوید: «وقتی دیدم برای رفتن به جبهه عجله دارد، به او گفتم: کمی صبر کن تا بزرگتر شوی. می¬گفت: نه مادر جان! باید بروم و بجنگم تا خانواده های ما راحت زندگی کنند. نباید از این قافله عقب بیفتیم. از اینرو، علی دست از تلاش برنداشت و برای اولینبار با شناسنامه پسرعمویش، راهی جبهه¬های نبرد حق علیه باطل شد.»
به اذعان خانواده، «با اینکه علی جنگ را دوست نداشت، اما میگفت که این نبرد به ما تحمیل شده است؛ بنابراین باید برویم و از مملکت و مردم خود دفاع کنیم.»
سوابق شهید در جبهه
علی در بهمن ۱۳۶۱ در کسوت تکتیرانداز راهی جبهه مریوان شد.
در خرداد ۱۳۶۲ به عنوان کمکخمپارهانداز، در مناطق نبرد حضور یافت.
در آبان ۱۳۶۲ با سمت مسئول قبضه خمپاره، مجدد راهی میدان عملیاتی شد.
او در ۲۱ خرداد ۱۳۶۳ به عضویت سپاه در آمد و در گردان ادوات مشغول خدمت شد.
در سال ۱۳۶۴ در کسوت پاسبخش در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بابل به ادای تکلیف پرداخت.
در اردیبهشت ۱۳۶۵ در واحد بسیج پایگاه بابل، مامور به خدمت شد. اما در خرداد همین سال، به عنوان مسئول تسلیحات گردان مسلم در جبههها خدمترسانی کرد.
او در سال ۱۳۶۶ در واحد تدارکات سپاه بابل، به ادامه خدماتش پرداخت.
جبهه، اولویت اول زندگی اش بود
ناگفته نماند که علی در همین سال (۱۳۶۶)، با حضور در شلمچه، بر اثر موج¬گرفتگی مجروح شد؛ امّا همچنان جبهه، اولویت اول زندگی اش بود.
سرکشی از خانوادههای شهدا و دلجوئی از آنان، از جمله اقدامات علی در جبهه فرهنگی به شمار میرود؛ و سرانجام، علی در ۴/۴/۶۷ به جمع یاران شهیدش پیوست. پیکر پاکش اگرچه هشت بهار در دل جزیره مجنون پنهان بود، در نهایت در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/